حضرت علامه آیت الله مصباح یزدی

مصباح یزدی استاد آیت الله محمد تقی عکس mesbah yazdi ayatollah

حضرت علامه آیت الله مصباح یزدی

مصباح یزدی استاد آیت الله محمد تقی عکس mesbah yazdi ayatollah

روایتی از ملاقات آیت الله مصباح یزدی با امام خمینی (ره)

« پس از آنکه انقلاب پیروز شد، دوران بحران فکری پشت سر گذاشته شد و آن هیجانات و ترور ها فروکش کرد و اوضاع آرام گرفت، به فکر افتادیم که برنامه های مؤسسه در راه حق را شروع کرده، توسعه بدهیم.

سال دوم پیروزی انقلاب بود؛ به اتفاق آقای محمدی گیلانی و آقای یزدی و مسئولان مؤسسه خدمت حضرت امام مشرف شدیم و راجع به مسائل حوزه گزارشی خدمت ایشان عرض کردیم. حضرت امام، حسن نظری نسبت به تحلیل های ما داشتند... بنده شروع کردم به توضیح دادن وضع حوزه و نیازهای آیندۀ آن، کمبودهایی که دارد و وضعی که باید داشته باشد. حدود ربع ساعت به طور فشرده مطالبی را عرض کردم و ایشان با کمال دقت کاملاً گوش می دادند. بعد از این که کمبودها و ضعف ها را بیان کردم، به ذهنم آمد- قبلاً هیچ قصدی نداشتم- با این شرایط سختی که امام و انقلاب دارد و ما هم این قدر منفی بافی کردیم،خوب است یک جهت اثباتی هم اشاره بکنم، گفتم: بعد از مطالبی که عرض کردم، باید به اطلاع برسانم که حرکت های محدودی هم در جهت رفع این ضعف ها شروع شده است، از جمله کاری که ۵،۶ سال است ما در "مؤسسۀ در راه حق" اجرا کردیم و این هم نتایج آن.

عرایض من که به این جا رسید، امام شروع به صحبت کردند، فرمودند: «این جا را توسعه بدهید.»

من برای این که توهمی نشده باشد که اصل رفتنمان خدمت ایشان به خاطر چنین در خواستی بوده با کمال پررویی گفتم: ما از هیچ مقامی تقاضایی نداریم ولی عرض می کنیم این کار قابل توسعه است، اگر امکاناتی باشد، می شود این کار را توسعه داد.

ایشان فرمودند:" این جا را توسعه دهید، من تا زنده هستم، خودم بودجۀ آن را می پردازم."

ما از یک طرف از عنایاتی که ایشان دارند، خیلی خوشحال شدیم و اگر این عنایت هم نمی شد، خود کلام ایشان برای ما پشتوانۀ بزرگی بود. چون همه در حوزه با کارهایی که انجام می دادیم، موافق نبودند و کسانی بودند که دوست نمی داشتند که غیر از همین کارهای جاری حوزه، کار دیگری صورت بگیرد... و احیاناً اگر طلبه هایی که می خواستند بیایند جزو برنامۀ ما با بعضی از آنها مشورت می کردند،رأی موافق نمی دادند! می گفتند: خودتان درس بخوانید و مثل استادهایشان بشوید. لذا این فرمایش امام پشتوانۀ خوبی برای ما شد و فهمیدیم که ایشان با این کار موافق هستند و می توانیم روی آن حساب کنیم.ما برگشتیم، فکر این بودیم که برای سال تحصیلی آینده ( چون وسط سال بود که خدمت ایشان رسیدیم) مؤسسه را توسعه بدهیم و کلاسی تأسیس کنیم و افراد بیشتری بپذیریم. امٌا یکی دو روز گذشت، آقای آشیخ حسن صانعی- که بعدها مسئول بنیاد پانزده خرداد شدند و آن زمان پیشکار امام حساب می شدند- آمدند منزل ما و گفتند: حضرت امام فرمودند که آیا شما برای توسعۀ این جا اقدام کردید؟

گفتم: الآن وسط سال است، معمولاً اول سال تحصیلی شروع می کنند و الآن تا اول سال باید مقدمات و برنامه هایش را فراهم کنیم.

گفتند: نظر حضرت امام این است که شما الآن شروع به کار کنید.

گفتم: ما الآن نه برنامه ریزی کرده ایم، نه بودجه ای داریم.

ایشان گفتند: شما از هر وقت شروع کردید، بودجۀ آن را از همان ماه، پرداخت می کنیم. هر وقت شروع کردید، بگویید بودجه آن را بفرستیم.

این کاملاً برای ما غیر منتظره بود. یعنی باور نمی کردیم که در آن شرایط دشواری که اوایل انقلاب بود، اصلاً امام یادشان بماند که همچو چیزی فرموده اند. ما در این فکر بودیم که بعد از چند ماه به یادشان بیاوریم که شما این طور حرفی را زده اید و ما حالا آن کار را شروع کرده ایم. خیلی مایۀ تعجب ما شد و خیلی خوشحال شدیم که کاری که ما شروع کرده ایم، مورد تأیید حضرت امام قرار گرفته. به هر حال، ما همان وقت - وسط سال – برای پذیرش جدید اعلام کردیم و گروهی را انتخاب نمودیم و امتحانات مقدماتی و برنامه ها شروع شد و ایشان از همان ابتدا بودجۀ آن را پرداخت نمودند. این جریان ادامه داشت و ما هر سال کلاس جدیدی تأسیس می کردیم که قبلاً ممکن بود هر چند سال یک بار بتوانیم کلاس جدیدی تأسیس کنیم. آن جا کم کم رواج پیدا کرد...»


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد